مدح و مرثیۀ حضرت زهرا سلاماللهعلیها
جهـان افـتاده از پا و عـلی از پا نیفـتاده شکـسـته قـامت هفت آسمان، اما نیفتاده شکسته ساقۀ یاس کبود، اما بگو «اسما» نگـاه باغـبـان بر صورتـش آیا نیفتاده؟! لگد، تهدید، سیلی، تازیانه، هیزم و آتش در این فهرستِ خونین، هیچ ظلمی جا نیفتاده چگونه آب را با آب میشویند؟! نه! جز اشک از اوجِ آبـشـاران بر تن دریـا نـیـفـتـاده من از تفسیرهای سورۀ «زلزال» میترسم بگیرد «فضه» ایکاش آسمان را، تا نیفتاده! همین که ماهِ کامل پشت در روی زمین افتاد نمیدانم چرا خـورشید ازآن بـالا نیفتاده چهل جنگاور وحشیتر از کفتار در آن سو در این سو بر زمین جز مادری تنها نیفتاده تفاوت دارد اینجا با زمینِ کـربلا، یعنی کسی اینجا نیفـتـاده؛ کـسی آنجا نیـفـتاده در این بیت از گریزی کربلایی ناگزیرم، آه که هرگـز اتـفـاقی مثل عـاشـورا نیفتاده نباید بیطهـارت از حدود کربلا رد شد مگر اکبر تنش بر کل این صحرا نیفتاده؟! عمو جان هست! پس لشکر هنوز از هم نپاشیده عـلـم از دستهـای خسـتۀ سـقـا نیـفـتاده بنازم چشم زیبا بینِ زینب را که میفرمود: به عـالـم اتفـاقی این چـنین زیبا نیـفـتاده |